ناروتو اوزوماکی۱۶ سال پیش مجودی پلید به شهر کونوها حمله کرد به نام کیوبی ( روباه ۹ دم ) هوکاکه ی چهارم خود را قربانی کرد و با یک جوتسوی ممنوع کیوبی را برای همیشه در بدن پسرش که یک نوزاد بود مهر کرد . با این حال روباه ۹ دم برای هوکاکه ی چهارم احترام زیادی قاعل بود.بعد از این واقعه ناروتو یتیم و تنها شد.
مردم میدانستند که اوخطر ناک پس ازش دوری می کردند . ولی او نا امید نشد و سعی کرد تا برای دوستانش و شهرش بجنگد این انگیزه باعث شد تا هر روز مردم بیشتری با وی دوست شوند.وقتی که در جنگ ها ناروتو عصبانی شود قدرت روباه به ناروتو قدرت زیادی می دهد .
به طوری که در مرحله ی اول فقط ۱ دم ظاهر میشود .
در مرحله ی ۲ روباه نه دم قدرت بیشتری در اختیارش می گزارد . مرحله ی ۳ هم همین طور.
کاکاشی هاتاکهکاکاشی هاتاکه ناروتوو ساکورا و ساسوکه تیم ۷ را تشکیل می دهند . او از خاندان اوچیا نیست ولی با این حال یکی از چشمانش دارای شارینگان است . در زمانی که هنوز چونینبود با هم گروهی اش در ماموریت بودند دوستش مرد در زمان مردنش شارینگانش را به کاکاشی داد .
با این حال هم گروهی اش زنده ماند و با آکاسوکی همدست شد .
او همیشه یک کتاب با خودش می برد وقتی ناروتو ازش سوال کرد که این کتاب چیست او گفت که رمز و رموز نینجا هاست.
اما در حقیقت آن کتاب درباره ی عشق و عاشقی است.
ساکورا هارونو
ساکورا هارونو در کشور آتش متولد شده است.
ساکورا در تیم ۷ یعنی تیم کاکاشی قرار داشت او به ساسوکه علاقه ی زیادی داشت .
با دیدن تلاش زیاد ناروتو و ساسوکه احساس بی دست پا بودن کرد و تصمیم گرفت که از تسوناده که هوکاگه ی پنجم کمک بگیره و یک نینجای پزشکی شه!!
ساسوکه اوچیهااو با ساکورا و ناروتو تیم هفت را تشکیل می دهد. او فردی بی احساس است و نسبت به دیگران هیچ حس خاصی ندارد و این بی احساسی بی دلیل نیست:
او در کودکی تحت تعلیم برادر بزرگترش ایتاچی بود. او با ایتاچی رابطه خوبی داشت و اوقات خوشی را با او می گذراند. اما روزی وقتی داشت از مدرسه می آمد، برای یک لحظه برادرش را بالای تیر چراغ برق می بیند و وقتی دوباره نگاه می کند او را نمی بیند، با ترس به سمت خانه می دود و وقتی داخل خانه می شود با جسد پدر و مادرش و ایتاچی که بالای سر آن ها ایستاده بود مواجه می شود. هنوز معلوم نیست که چرا ایتاچی ساسوکه را نکشت،شاید می خواسته تا ساسوکه حریفی سرسخت در آینده برای او شود. ساسوکه دیگر از آن زمان بود که به چیزی جز قوی شدن و انتقام گرفتن از ایتاچی فکر نمی کرد. در آینده هم برای اینکه قوی تر از اینی که هست شود به گروه اوروچیمارو ملحق می شود.
گارا وقتی گارا هنوز به دنیا نیامده بود دهکده اش خیلی مورد هجوم دشمنان قرار می گرفت پدرش به کسی که توانایی مهر کردن داشت شهر دستور داد تا شیکاکو را در بدن گارا مهر کند و وقتی این کار انجام شد امید به این می رفت که گارا به اصلحه نهایی شهر تبدیل شود البته این کار یک قربانی لازم داشت و آن قربانی مادر گارا بود مادر گارا قبل از مرگ پدر گارا را نفرین می کند به امید اینکه گارا انتقامش را از پدرش بگیرد. گارا در دور چشمانش حلقهای تیره دارد که شبیه چشمان شوکاکو است، این حلقهها باعث بی خوابی او میشوند.گارا توسط عمویش آموزش می بیند. وقتی گارا از روی اشتباه و به واسطه قدرت فراوانی که از طرف شوکاکو به او منتقل شده بود به دیگران صدمه میزد تنها عمویش بود که میفهمید گارا از روی قصد به دیگران صدمه نمیزند.اما پدرش این موضوع را درک نمی کرد و به عموی گارا دستور داد تا گارا را بکشد.عموی گارا می خواست که برای انتقام مرگ خواهرش او را بکشد بخا همین تعداد زیادی برچسب انفجاری به خودش وصل کرد و گفت که این دیگر آخر کار است اما گارا زنده ماند بدون اینکه آسیبی ببیند. و گارا تنها کسی را که فکر می کرد دوستش دارد از دست داد.او تا سن دوازده سالگی فقط در حال کشتن کسانی بود که پدرش برای کشتن او فرستاده بودند.
بعد از اینکه عمویش _تنها کسی که فکر می کرد دوستش دارد_را از دست داد دیگر ازهمه می ترسید و فکر می کرد کسی دوستش ندارد.به همین خاطر نشان کانجی را با استفاده از شنش بر روی پیشانی اش خال کوبی کرد. او در مسابقات گنین هنگامی که ساسوکه دیگر از نبرد با گارا عاجز ماند، ناروتو برای نجات ساسوکه میرسد. ناروتو که برای نجات دوستش از دست گارا وارد میدان میشود سرانجام موفق میشود گارا را شکست دهد.گاآرا متوجه میشود که ناورتو برعکس او که مایل به کشتن است آرزو دارد که از دیگران حمایت کند. به این ترتیب گارا بچه خوبی می شود و سعی می کند که به خواهر و برادرش که تا قبل از او می ترسیدند نزدیک شود. . تغییر شخصیت گارا دوباره نیز در داستان دیده میشود و آن جایی است که گارا با ماتسوری مواجه میشود و سعی میکند به او آموزش دهد و در جایی که او دزدیده میشود با کمک برادر و خواهرش و نینجاهای کونوها به دنبالش میرود و سرانجام نیز او را نجات میدهد. در طول داستان شخصیت گارا به شدت به سمت یک شخصیت عالی حرکت میکند. سر انجام گارا تبدیل به مقام کازه کاگه پنجم میرسد و مردم به ویژه زنان دهکده نیز او را همواره تحسین میکنند. اما سونیت بزرگان دهکده به او همچنان باقی میماند. استفاده او از شن هیچ حد و اندازه ای ندارد.